برای من از همان ابتدا بازیگری چیزی بیشتر از یک عنوان ، یک کسوت و یا یک شغل بود. راستش اصلا در کشور ما ، ایران ، نگاه شغلی که به این سادگی ها نمیتوان به بازیگری داشت .
ماجرا برمیگردد به 1384. سالی که من ورودی ترم اول مدیریت بازرگانی دانشگاه بودم و یک خیرندیده ای تماس گرفت و گفت که : تیاتر میای؟ این تیاتر میای آنقدر برای من ناشناخته بود که نه جواب آری بدهم و نه. از قضا که در یک نمایشی در دانشگاه شریف دوستان اجراگر تیاتر دربان می خواستند. بله . درست خواندید. ماجرای بازیگر شدن من از دربانی یک نمایش و بلیط پاره کردن یک نمایش آغاز شد و بعد از خوردن میزان کافی از خاک صحنه ، در همان اوان جوانی ، آکتور رول چندم شدم و همینطور ارتقای درجه گرفتم تا بالاتر.
سال 1389 که دیگر خاک صحنه را به اندازه کافی در رول های کوتاه تیاتر خورده بودم، وارد مدرسه بازیگری استاد مسعود کیمیایی شدم. در مدرسه آقای کیمیایی زیرنظر اساتید مبرزی همچون پانته آ پناهی ها، سیما تیرانداز، اکبر زنجانپور، میکائیل شهرستانی، اصغر همت، افشین هاشمی، مهدی ارجمند، آناهیتا اقبال نژاد و .... آموزش بازیگری دیدم و خیلی زود زمانه روی خوش خود را به من نشان داد. و آن آشنایی با استادی که بیش از هر استاد دیگری روی جدی شدن مسیر بازیگری من موثر بود.
او کسی نبود جز سیامک صفری. بازیگری حرفه ای تیاتر را زیر نظر سیامک صفری در تیاتر شهر تهران آموختم و پس از آن ، به کارگردانی او با نمایش بام طهران در تیاتر شهر تهران روی صحنه رفتم. بام طهران، آشنایی با سیامک صفری و سجاد افشاریان که بعدها هر دو از دوستان مشوق راه بازیگری من شدند، باعث شد تا راه جدی و جدیدتری در پیش بگیرم.
در 18 سالی که تا کنون از بلیط چک کن یک نمایش تا رول یک بسیاری از نمایش ها پیموده ام ، آموخته ام که تیاتر بخشی از زندگی من نیست. تیاتر همه زندگی من است. بارها برای هر نقش روزها و ماهها سختی کشیده ام و این مسیر بارها و بارها طی شده است.
من در سختی این مسیر بارها زمین خورده ام ، ناامید شده ام و دوباره بلند شده ام. اما مسیر و جریان تیاتر در زندگی من همچنان پررنگ ، جوشان و جاری است.
دیدگاه خود را بنویسید