وبلاگ


پادکست شماره 9 ؛ آقاجان که کرونا گرفت

پادکست شماره 9 ؛ آقاجان که کرونا گرفت

آقاجان که کرونا گرفت تووی خانه جشنی به پا بود . عزیز می رقصید . بهاره دمبک می زد و  ابولفضل داداش وسطی هم داشت فتانه می خواند. اهل آن خانه بعد از 70 سال  قرار بود یک شب را بی خر و پف آقا که صدای تراکتور می داد ، سر به بالشت  فشاربدهند.

پادکست شماره 8 ؛ سینما قدس ، مادرم

پادکست شماره 8 ؛ سینما قدس ، مادرم

سینما ... سینما ... سینما ... رفیق روزهای بی کسی . خوب تمام کردی  رفاقت را در حقم . مراسم ننه که تمام شد ، عالمی ، رئیس سینما آمد و سفت  بغلم کرد. همه شان آمدند . بعد ننه ، سینماقدس شد مادرم . دعوایم می کرد ،  نازم می کرد ، می خنداندم ، گریه ام می انداخت.

پادکست شماره 8 ؛ سینما قدس ، مادرم

پادکست شماره 8 ؛ سینما قدس ، مادرم

سینما ... سینما ... سینما ... رفیق روزهای بی کسی . خوب تمام کردی  رفاقت را در حقم . مراسم ننه که تمام شد ، عالمی ، رئیس سینما آمد و سفت  بغلم کرد. همه شان آمدند . بعد ننه ، سینماقدس شد مادرم . دعوایم می کرد ،  نازم می کرد ، می خنداندم ، گریه ام می انداخت.

پادکست شماره 4 ؛ بهرام خره

پادکست شماره 4 ؛ بهرام خره

بهرام خره صدايش مي كردند.نه چون هيچي نمي فهميد يا نفهمي چيزي بود.بهرام خره بود ، چون خركي همه كار مي كرد.خركي دنيا آمد و مادرش را سر زا برد. خركي بزرگ شد و خركي داشت داماد مي شد آن شب...

پادکست شماره 2 ؛ داستان آقا ابرام

پادکست شماره 2 ؛ داستان آقا ابرام

 آقاجان همینطور که دست چپ را فراز بوفه می کرد تا بکشاندش جلو و بیاورد سر  جای تازه اش ، زیر لب می خندید و لپ‌اش راستش را همانطور که مماس بوفه بود  باد کرد و بی اینکه از لای سیبیل قیطانی اش چیزی بشنوی برای عزیز ادا و  اصول آمد.

درباره‌ی نویسنده
سلام.به بخش مرور غدغه های من خوش آمدید. اینجا تصمیم دارم تا از بخشی از دغدغه هام بنویسم. یک فضای کاملا شخصی رو باخوانندگان و دوستانم قسمت کنم.من رو بخونید.درباره ش با من صحبت کنید تا حال هر دومون بهتر باشه.
اطلاعات بیش‌تر
دسته‌بندی
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
بایگانی نوشته‌ها