آقاجان که کرونا گرفت تووی خانه جشنی به پا بود . عزیز می رقصید . بهاره دمبک می زد و ابولفضل داداش وسطی هم داشت فتانه می خواند. اهل آن خانه بعد از 70 سال قرار بود یک شب را بی خر و پف آقا که صدای تراکتور می داد ، سر به بالشت فشاربدهند.
سینما ... سینما ... سینما ... رفیق روزهای بی کسی . خوب تمام کردی رفاقت را در حقم . مراسم ننه که تمام شد ، عالمی ، رئیس سینما آمد و سفت بغلم کرد. همه شان آمدند . بعد ننه ، سینماقدس شد مادرم . دعوایم می کرد ، نازم می کرد ، می خنداندم ، گریه ام می انداخت.
سینما ... سینما ... سینما ... رفیق روزهای بی کسی . خوب تمام کردی رفاقت را در حقم . مراسم ننه که تمام شد ، عالمی ، رئیس سینما آمد و سفت بغلم کرد. همه شان آمدند . بعد ننه ، سینماقدس شد مادرم . دعوایم می کرد ، نازم می کرد ، می خنداندم ، گریه ام می انداخت.
یک وقتی نوار کاست ها یک چیزی مثل دفترچه اسرار بعضی بود. تویش می خندیدند. بغض می کردند. حرف می زدند با کسی که نیست. اما یک وقت هایی هم نوار کاست ها بی وفایی می کردند.
دلتنگی بوی پرتقال شهسوار می ده وقتی پرتقال رو پوست می کنی و پر میکنه کل خونه رو بوی پرتقال شهسوار و همه مون می دونیم که چقدر تو بوی پرتقال شهسوار دوست داشتی...
بهرام خره صدايش مي كردند.نه چون هيچي نمي فهميد يا نفهمي چيزي بود.بهرام خره بود ، چون خركي همه كار مي كرد.خركي دنيا آمد و مادرش را سر زا برد. خركي بزرگ شد و خركي داشت داماد مي شد آن شب...
مادرم می گفت سرت که شلوغ باشد عشق و عاشقی هم از سرت می افتد . این بد بیاری هایی که می آری همه اش پشت و پسله ی همین عشق و عاشقی است . اگر دختری در زندگی ات نباشد ، بدبیاری هایت تمام می شود.
آقاجان همینطور که دست چپ را فراز بوفه می کرد تا بکشاندش جلو و بیاورد سر جای تازه اش ، زیر لب می خندید و لپاش راستش را همانطور که مماس بوفه بود باد کرد و بی اینکه از لای سیبیل قیطانی اش چیزی بشنوی برای عزیز ادا و اصول آمد.
سلام.به بخش مرور غدغه های من خوش آمدید. اینجا تصمیم دارم تا از بخشی از دغدغه هام بنویسم. یک فضای کاملا شخصی رو باخوانندگان و دوستانم قسمت کنم.من رو بخونید.درباره ش با من صحبت کنید تا حال هر دومون بهتر باشه.